ذهن انسان همه چيز را كنترل مي كند . ادراكات، تصورات ، تفكرات ، اعتقادات .بطور كلي تمام جنبه هاي شناختي رفتار انسان تحت كنترل است. جهان و هر آنچه كه در آن موجود است، ازطريق تصورات ما در ذهن انعكاس مي يابد.
مامي توانيم از طريق روشهاي كنترل ذهن اين تصورات را تغيير دهيم و آن وقتخواهيم ديد كه واقعيت هاي زندگي ما نيز دستخوش تغيير خواهند شد، يا بهزبان ديگر اگر ما توان آن را داشته باشيم كه ذهن خودمان را تحت كنترل درآوريم قادر خواهيم بود دنياي مطابق با آرمانها و ايده آل هاي خودمانبسازيم.
تصوير ذهني كه ما از خويش داريم براساس اعتقادات ، باورها ، ارزش هاي حاكم بر جامعه، تجارب گذشته ، موفقيت ها ، شكست ها ،تحقيرها و پيروزيها شكل گرفته است و از مجموعه اين عوامل است كه در ذهنتصويري از خود مي سازيم .
ذهن انسان داراي دو بخش است: 1- ذهن هوشيار يا ضمير خود آگاه 2- ذهن نيمه هوشيار يا ضمير ناخودآگاه .
بهترينراه درك ذهن هوشيار و نيمه هوشيار اين است ك به آنها بصورت يك باغچه نگاهكنيم . شما يك باغبان هستيد و در طول روز مشغول كاشتن دانه هايي ( همانانديشههائيست كه روزانه به فكر خود راه ميدهيد) هستيد. هرچه را كه ميكاريد در تن و محيط زندگيتان درو مي كنيم .
اكنون مشغول كاشتنافكار مربوط به آرامش ، عمل درست، حسن نيت و سعادت بشويد و به آرامي وعلاقه در باره ويژگيهاي آنها بينديشيد، آنچه را كه انديشيده ايد به طوركامل در ذهن آگاهتان جاي دهيد و به كاشتن اين دانه هاي شگفت انگيز ادامهدهيد دراين صورت محصول با شكوهي را درو خواهيد كرد.
* تعريف ذهن هوشيار (خودآگاه ) و ضمير نا خودآگاه (نيمه هوشيار)
*ذهن هوشيار«خود آگاه» : اعمال و شعور خود آگاه ما از مغز سرچشمه مي گيرند.انديشه شما توسط مغز يعني همان عضوي كه خود آگاهي از آنجا متجلي مي شود،آشكار مي گردد. وقتي ذهن خود آگاه شما انديشه اي را مي پذيرد آن انديشهبه شبكه خورشيدي كه مغز شما خوانده مي شود ، منتقل مي گردد و در آن تجليمي يابد. شما با مغز خود آگاه خود فكر مي كنيد و آن را در درون خود بهضمير باطن مي سپاريد.
در برخي كتاب ها از خود آگاهي عيني ياد شدهاست ، ضمير خود آگاه با شناسايي جهان پيرامون سر وكار دارد كه به كمكحواس پنج گانه صورت مي گيرد . اين ذهن هر چيزي را به همان گونه كه واقعاًديده مي شود مي بيند . مرگ ، بيماري ، فقر و تنگنا را مشاهده مي كند و برضمير نا خود آگاه اثر مستقيم دارد . وقتي ذهن خودآگاه مملو از ترس ،نگراني و ... باشد ، اين حالت در ضمير نا خودآگاه نيز نفوذ مي كند و انسانرا به سمت ترس و نگراني مي برد.اما اگر ضمير خودآگاه داراي افكار مثبتباشد بر ضمير ناخود آگاه اثر كرده و انسان را به سوي موفقيت سوق مي دهد.
*ضمير نا خود آگاه «نيمه هوشيار» : اين ضمير مانند بخار يا برق ، قدرت مطلقاست و بدون مسير و جهت ، هر فرماني را كه به آن بدهند ، انجام مي دهد وتوان فهم و استنباط ندارد . ضمير نيمه هوشيار ما تفاوتي ميان انديشه هايمخرب و سازنده قائل نيست ، هر چه به او بدهيم با آن تغذيه مي شود و همهچيز بسته به انديشههايي دارد كه در خود آگاه ما موجود است .
هركلمه و انديشه اي بر ان اثر مي گذارد و با دقتي حيرت آور آن را به عينيتدر مي آورد. ضمير ناخودآگاه، ضربان قلب ، گردش خون و ... را تحت كنترلدارد و تمام وظايف شما را كنترل كرده ، هرگز نميخوابد و استراحت نمي كند .
حالافرض كتيد اگر انساني در عمق تفكر ناخود آگاه خود برنامه «من شكست ميخورم» را ايجاد كند در هر معامله اي كه شركت كند ، به جاي پيروزي درانتظار شكست مينشيند. پس هر چيزي كه به روي ضمير نيمههوشيار نقش مي بندد، به شكل تجارب و حوادث و به صورت عيني منعكس مي شود .
اين است كه شمابايد دقيقاً مراقب ايده ها و افكار خود باشيد ، زيرا پاسخ اتوماتيك ضميرباطن شما بر پايه انديشه هايتان ميباشد. ضمير باطن شما يك دستگاه ضبط صوتاست كه افكارتان را همان طور كه در ضمير خود آگاه ضبط كرده ايد ، به شماتحويل مي دهد. بايد توجه داشته باشيد چون كاركرد ضمير ناخودآگاه بسيارشگفت انگيز است، در بسياري از موارد توجه بيش از اندازه به افكار (مثبت يا منفي) ذهن شما را به شدت درگير مي سازد . راه حل اين است كه آنها را رها كنيد و هر گاه با ابهامي رو برو شديد ، رهايي را به ذهن خود هديهدهيد.
* لازمه شناخت از تصوير ذهني «تصوير ذهني چيست؟»
تصويرذهني حاصل عملكرد ذهن و مغز انسان و تعيين كننده تمامي شكست ها و پيروزيها است. ما براي رسيدن به يك زندگي رضايت بخش نياز به يك تصوير ذهني واقعبينانه و شايسته داريم تا بتوانيم با آن زندگي كنيم .
تصوير ذهنيپايه اي است كه تمامي شخصيت، رفتار و حتي كيفيت شما بر اساس آن شكلميگيرد، بنابراين به نظر مي رسد كه تجارب ما، تصاوير ذهني ما را تقويت ميكنند. هر انساني همان است كه در ذهن خود آن را ساخته است. توانايي ها ،قدرت ها و ضعفهاي او همه از تصاوير ذهني او به وجود آمده اند.
زنانو مردان موفق ، مدتها است از تصاوير ذهني و تمرين نمايش آن براي رسيدن بهموفقيت استفاده مي كنند. براي يك زندگي ايده آل كافي است انديشه هاي خودرا به سوي بهترين ها هدايت كنيم. علم نوپاي «سيبرنتيك» ثابت كرده است كهميكانيزم خلاق دستيابي به تصوير ذهني (قوه تخيل) است.
* افكار مثبت
اين ما هستيم كه زندگي خود را مي سازيم . آن چه كه شما را به زندگي اميدوار ميكند وفكري كه شما را به خوشحالي و هيجان مي رساند ، از افكار مثبت سرچشمهمي گيرد .
هرگونه كه فكر و عمل كنيد ، بازتابش را خواهيد ديد. بهعبارتي گويي از پشت شيشه اي رنگي به زندگي مي نگريم و با هر رنگي كه بهوقايع و رويداد هاي بيروني نگاه كنيم ، همان گونه آن ها را حس مي كنيم. پسما مختاريم هر ديدي داشته باشيم .وجودلايزال الهي ما را مختارآفريده است؛او كريم است و ما را آزاد خلق كرده ، حتي اجازه داده تا احساس بدبختي وبيچارگي داشته باشيم. همچنين اين قدرت را به ما داده است كه با ايجادافكار و ديد مثبت ، خوشبختي را لحظه به لحظه با تمام وجود و باتك سلولهايمان حس كنيم.
تصوير ذهني مثبت در احساس ما بيشترين نقش را دارد.ما مي توانيم موفقيت ، خوشحالي و سلامتي را به خود تلقين و تأكيد كنيم. ميتوانيم احساس را در چهره ، قامت ، طرز لباس پوشيدن و ادايكلمات ايجادكنيم.
اگر خود را شاهزاده بدانيم و لايق ارزش و احترام، مردم نيزهمان گونه با ما رفتار خواهند كرد. سادهتر بگويم ، هر كس تصويري در ذهندارد كه حاصل تجربيات گذشته و تربيت اجتماعي اوست. با توجه به تصويري كهاز خود در ذهن شاخته ايم، ارزش و اعتماد به نفس خود را تعيين مي كنيم .تصوير ذهني ، تمام رفتار و شخصيت ما را شكل مي دهد. حال براي تثبيت تصاويرذهني مثبت بايد چه كارهايي را انجام دهيم ؟ هفته آينده به بيان راهكارهايتثبيت تصاوير ذهني مثبت مي پردازيم.
* راهكاري براي تثبيت تصاوير ذهني
چگونهقدرت رويا پردازي و تخيل خود را افزايش دهيم ؟ همين حالا بنشينيد ويك تنگكوچك شيشهاي رامجسم كنيد . تصور كنيد شما يك ماهيگير هستيد در كناررودخانه اي با آبي زلال. اگر تصاوير و تخيلات شما ضعيف است يك شي ء ،مثلاً ليوان را جلوي چشم خود بگيريد. چشمتان را ببنديد . حالا آن را مجسمكنيد و تا پيدا كردن تمام جزئيات در انديشه خود اين عمل را تكرار كنيد .
حال براي خود تصوير ذهني جديد را مجسم كنيد. مثلا يك گل سرخ.
ازخود چه انتظاري داريد؟ هم اكنون مجسم كنيد در اوج اقتدار و نهايت قدرتمشغول قدم زدن هستيد . از معجزه تصوير ذهني مي توان در پيروزي مسابقاتورزشي ، فروش بيشتر ، موفقيت در تحصيل ، ارتباط صميمي تر با خدا و خوشبختيو موفقيت نهايي استفاده كرد.
شما كه در راه اول هستيد، نااميدنشويد . باور كنيد كه موفق مي شويد . به خودتان فرصت دهيد و تمرينات راهر روز تكرار كنيد . شما بايد كم كم به افكار مثبت عادت كنيد ، به افكارمثبت خود فكر كنيد و آن ها را از ياد نبريد و با امواج منفي آنگونه كهگفته خواهد شد مبارزه كنيد و نكات زير را را به ياد داشته باشيد:
1- دل ما هميشه به طرف انديشه ها مي رود.
2- ضمير ناخود آگاه در محيط مثبت رشد مي كند.
3- در محيط مثبت رشد كردن ، باعث ايجاد قدرت مي شود.
4- كلمات مثبت را هميشه به كار گيريد .
5- تصور كنيد امروز نخستين روز زندگيتان است.
6- افكار مثبت را بپذيريد و به آنها خوش آمد بگوئيد .
ازخداوند كمك بخواهيد تا موفق شويد و باور كنيد كه موفق مي شويد. حواستانباشد نگرش مثبت به معني نديدن زشتي ها و نقص ها نيست ، بلكه به معني درست ديدن نقص ها و دست يابي به راههاي رفع آنها است .وقتي مي توانيم بهرفع نقص ها بپردازيم و به آنها فكر كنيم كه به آنها با ديدي مثبت نگاهكنيم .
افكار منفي : هر فكري كه شما را مي آزارد ، عصبي مي كند ،مي ترساند و آرامش شما را بر هم مي زند يك فكر منفي است . چنان چه شما بهطور ذهني در برابر زندگي به مقاومت بپردازيد تراكم عاطفي در ضمير باطن شماخفه خواهد شد و موجب پديدار شدن شرايط منفي مي گردد.
اگر در ذهنمانخود را كم هوش ببينيم همين طور عمل خواهيم كرد و در رفتار بيروني ما اينكم هوشي ديده خواهد شد. افكار منفي ، حاصل خاطرات منفي و گذشته قابل تغييرنيست . علت ضعف روانكاوي اين است كه گاه با هيپنوتيزم و روش هاي مختلفسعي در به ياد آوردن تجارب تلخ گذشته دوران طفوليت بيمار و زدودن آنهامي كنند. در صورتي كه آن تصاوير را بر مي گردانند و اين همان موج منفي است.
امواج منفي در تمام شرايط به انسان هجوم مي آورد و او را تحت فشارقرار مي دهد. متأسفانه بسياري از ما عادت كرده ايم كه منفي ببينيم و منفيبينديشيم .هفته آينده راهكار هايي براي مقابله با امواج منفي ارايه ميدهيم .
* با امواج منفي مقابله كنيم
راه هاي مقابله با امواج منفي :
1- هر گاه امواج منفي به سراغتان آمد با همه توان ، آهسته و يا بلند فرمان بدهيد : ايست.
2- هر گاه موج منفي وارد وجودتان شد ، مي توانيد به آن فرمان دهيد : بعدي .
3-يك كش ساده تهيه كنيد ( كشي كه معمولاً در ايران به دور بسته هاي اسكناسمي بندند) ، آن را به دور مچ دست خود بياندازيد و با ارسال امواج منفي ازسوي انديشه هايتان و يا از طرف ديگران ، آن را بكشيد و محكم رها كنيد .شوك حاصل از اين كار به شما يادآوري مي كند كه ممكن است به ورطه منفينگري سقوط كنيد و حتي بعد از مدتي با نگاه كردن به مچ دستتان ميتوانيددريابيد كه به چه اندازه امواج منفي به سوي شما و ضمير ناخودآگاهتان هجومآورده است و شما تنها با استفاده از اين تكنيك ساده ، كه من آن را كش كشناميدهام ، ميتوانيد از آنها رها شويد. اما راههاي ديگري نيز برايمبارزه با امواج منفي وجود دارد .
مجسم كنيد انديشه هاي منفي شما كمرنگو محو شده و انديشههاي مثبت تان بزرگ و پرنورتر ميشود. براي مثال ، اگرفكر مي كنيد كه نميتوانيد در جمعي سخنراني كنيد ، تصور كنيد آن فكر منفي را روي تخته سياه نوشته اند و شما آن را پاك مي كنيد و يا اينكه فكر كنيداين امواج را درون بادكنكي قرار دادهايد و آنها را به دور دستهاميفرستيد.
آنتوني رابينز براي دور كردن افكار منفي پيشنهاد ميكندكه 10 روز روزه فكري بگيريد و در آن 10 روز از هرگونه فكر ، احساس ، كلمه، پرسش و يا مثالي كه جنبه هاي منفي داشته باشد ، دوري كنيد.
توجهداشته باشيد : براي تثبيت هر عادت ، 21 روز زمان كافي است. هر روز صبحجملات جادويي ( از اين هفته در پايان هر مطلب ، يكي از اين جملات را برايشما هديه مي دهيم) تكرار كنيد.به جاي فكر كردن به مشكلات ، به راه حل هافكر كنيد.همچنين از سه تكنيك: ايست ، بعدي و كش كش استفاده كنيد و از خودسؤالات مثبت بپرسيد. انديشه هاي خود را تغيير دهيد تا زندگيتان تغيير كندضمن آنكه نبايد اجازه دهيد افكار منفي شما را محاصره كند، مثبت فكر كنيدتا زندگي تان مثبت شود. واما جمله اي جادويي براي شما : پروردگارا ! دراين هفته ياد آورم باش كه چشمانم براي ديدن است نه براي بستن، چشمانم رابراي ديدن حقايق گشوده دار.
* جادوي كلمات
درتمامي اديان بر روي استفاده صحيح از كلمات بسيار تأكيد شده است. نقطه شروعيعني دعوت مردم از طريق كلمات بوده و اصولاً سخناني اثرگذار و ماندگار شدهاند كه در دل ها نفوذ كرده اند.
خدا نيز تنها به واسطه كلمات با انسان ها ارتباط داشته است. «در ابتدا كلمه بود، كلمه نزد خدا بود، كلمه خدا بود.»
عيسيمسيح (ع) مي فرمايد: ( از روي سخنان توست كه عادل شناخته خواهي شد و ازسخنانت بر تو حكم خواهد شد پس زندگي و مرگ هر دو در قدرت زبان است.)
بااين اوصاف مي توان به ارزش و اهميت استفاده صحيح از كلمات پي برد. حال بهشما مي گوئيم كه با استفاده از كلمات جادويي مي توانيم به هر چه ميخواهيم، دست يابيم و تنها شرط تأثير كلمات در موفقيت ما اين است كه نسبتبه آنچه مي گوئيم با تمام وجود باور و ايمان داشته باشيم و باور و ايمانزماني در انسان به وجود مي آيد كه تمام ذهنيات منفي و حب و بغض هايي كهديد انسان را محدود مي كند از ميان برداشته شود و با نگاه خالص و توأم باآرامش عميق به دنيا بنگريم.
آنگاه امواج مثبت پرقدرت از كائنات به سويانسان گسيل مي شوند و عشق و ايمان را جاري مي كنند. هرچه ايمان و مثبتنگري ما مستحكم تر و كامل تر باشد ، قدرت روحي ما افزايش مي يابد و مازودتر به خواسته هاي خود مي رسيم. پس انسان با معجزه كلام، قدرت آن رادارد تا در يك آن، وضعيت ناخوشايندي را كه برايش ايجاد شده ، از ميانبردارد و شادماني را به جاي اندوه، ثروت را به جاي فقر و مثبت بودن را بهجاي منفي بودن برگزيند.
وقتي با تأكيد بر خصوصيات مثبت شخصي، وي رامورد ستايش قرار مي دهيم، در او نيرويي به وجود خواهد آمد كه باعث نشاط،انرژي و قدرت مي گردد؛ پس ، كلمات ، تأثير مستقيمي بر انديشهها دارند واين انديشه ما است كه باورها را مي سازد. اساساً وجود ما از باورها تشكيلشده است. اگر به صورت عميق در وجود خود نظاره كنيم، در خواهيم يافت كهآنچه باعث شكل گيري ما ميشود و انديشه هاي ما را به وجود مي آورد؛ قبل ازاين كه مادي باشد، معنوي است.
نیمه پر - نیمه خالی
ذهن آدمی کارگاه تولید فکر است که از منبعی به نام ضمیر ناخودآگاه سرچشمه میگیرد.ضمیر ناخود آگاه نمیتواند خوب را از بد ، و درست را از غلط تشخیص دهد ولی چنان قدرتی دارد که اگر از آن غافل شویم میتواند سرنوشت ما را به دست گرفته و آن را به هر جایی که دوست دارد ببرد.
در حقیقت نوع و کیفیت افکار و اندیشه ی آدمی سازنده ی نوع و کیفیت زندگی اوست، اندیشهی زیبا و مثبت میتواند بهشتی در زندگی انسان بسازد، همچنانکه اندیشهی منفی و یاسآور میتواند جهنمی در زندگی او خلق کند. انسانها همان خواهند شد که در اندیشه ی آنند، بنابراین آینده ی هر کس در گرو چگونگی نگرش او به زندگی است.
موفقترین انسانها کسانی هستند که توانستهاند در ذهن خود اندیشههای مثبت داشته باشند؛ آنان که میپندارند «قادر نیستند» ، در واقع مثبتنگری را کنار گذاشته و در جنبههای منفی وقایع تمرکز کردهاند.
خانواده کانون یادگیری چگونه اندیشیدن و چگونه زیستن است. در خانواده ی مثبت اندیش اعضای خانواده خود را قادر و توانا میدانند و نگاهشان به دیگران آکنده از مهر و عاطفه است. چنین خانوادههایی قادر خواهند بود هر ناممکنی را به ممکن تبدیل کنند و توفیق و کامکاری را نصیب خود نمایند. ضمن آشنایی با راهکارهای تفکر مثبت بیاییم با زیبا، مثبت، خلاق، هدفمند و امیدوارانه اندیشیدن، موفقیت و شادکامی را به زندگیمان دعوت کنیم.
تعریف تفکر مثبت:
شیوهای از فکر کردن است که فرد را قادر میسازد نسبت به رفتارها، نگرشها، احساسها، علائق و استعدادهای خود و دیگران برداشت و تلقی مناسبی داشته باشد و با حفظ آرامش و خونسردی بهترین و علاقلانهترین تصمیم را بگیرد.
افکار مثبت و منفی:
افکار مثبت، افکاری سازنده، انگیزه دهنده و انرژی بخش هستند که بر اثرتلقین، تکرار و تمرین به ذهنراه مییابند و باعث میشوند ذهن و فکر مثبت شود. در این صورت کنترل فکر در اختیار ماست، در حالی که افکار منفی، افکاری باز دارنده و مخرب هستند و وقتی به ذهن راه یابند، تعمیم یافته و به سرعت ، تمام ذهن را اشغال میکنند. در این حالت ما در اختیار تفکرات منفی خود قرار داریم.
ویژگیهای افراد مثبتنگر:
- با وجود تفکر دربارهی گذشته و آینده، در زمان حال زندگی میکنند و از آنچه دارند راضی و خشنود هستند.
- از نظرات درست و منطقی دیگران استقبال میکنند و برای رد کردن نظارت نادرست حتماً دلیل منطقی دارند.
- در گفتارهای خود از کلمات و عبارات مثبت و امیدبخش استفاده میکنند.
- همیشه سعی میکنند با تلاش و کوشش به موفقیت برسند و اگر در کاری موفق نشدند، عامل را ابتدا در خود و سپس در شرایط بیرونی جستجو میکنند.
- همیشه قبل از عمل یا صحبت کردن فکر میکنند، به همین دلیل کمتر دچار خطا و اشتباه یا ضد و نقیضگویی میشوند.
- چون دارای ذهن مثبت هستند، میتوانند افکار خود را کنترل کنند.
- اگر از آنها خواسته شود درباره ی موضوعی اظهارنظر کنند، با وجود تفکر در جنبههای منفی، موارد مثبت آن را بیان میکنند و موضوع را به فال نیک میگیرند به عبارت دیگر : «نیمه ی پرلیوان را میبینند».
- مشکلات را ناچیز شمرده و برای حل آنها از توانایی خود و راهنمایی دیگران استفاده میکنند.
- اغلب اوقات بشاش، سرزنده، پرانرژی، توانا و خوش مشرب هستند.
- همه چیز در نظر آنها زیبا و لذتبخش بوده و سعی میکنند از مواهب زندگی بیشترین استفاده را ببرند.
- در ارتباطهای اجتماعی خود با دیگران حسن ظن دارند (مگر خلاف آن را ببینند) و سعی میکنند در حد توان به دیگران خدمت و کمک کنند.
ویژگیهای افراد منفینگر:
- همیشه از وضعیت موجود و گذشته ی خود شکایت دارند و نسبت به آینده بدبین هستند.
- غالباً با نظرات دیگران بدون دلیل منطقی مخالفت میکنند.
- در گفتارهای خود از کلمات و عبارات منفی به کرات استفاده میکنند.
- در برخورد با کوچکترین مانعی از تلاش دست میکشند و دیگران یا شرایط را عامل شکست و بدبختی خود میدانند.
- تمرکز فکر ندارند و ضد و نقیض صحبت میکنند و در رفتارهایشان خطا و اشتباه زیاد است، به عبارت دیگر «اول عمل میکنند بعد فکر!»
- چون منفی نگر هستند، افکارشان بر آنها تسلط دارد.
- اگر از آنها خواسته شود درباره ی موضوعی نظر بدهند ، فقط به جنبههای منفی آن توجه کرده و همان را بیان میکنند. به قول معروف «نیمه خالی لیوان را میبینند!»
- از کاه کوه میسازند و از درگیر شدن با مشکلات گریزانند.
- غالباً افسرده، کج خلق، بدخواب، کم اشتها، عصبی و ناتوان هستند.
- همهچیز در نظر آنها غمانگیر و ناامید کننده است و از آنچه دارند، هیچ لذتی نمیبرند.
- در ارتباطهای اجتماعی خود ، به همه کس و همه چیز شک و سوءظن دارند و فکر میکنند که همه علیه آنها توطئه میکنند.
اگر گمان مي كنيد شكست خورده ايد،
شكست خورده ايد
اگر گمان مي كنيد جرأت نداريد،
جرأت نداريد
اگر مي خواهيد پيروز شويد، اما نمي توانيد،
نمي توانيد
اگر گمان مي كنيد كه خواهيد باخت
خواهيد باخت
زيرا در جهان بيرون از ذهن،
همه چيز به اراده آدمي بستگي دارد
و اين معجزه ذهن است
اگر گمان مي كنيد دور انداخته شده ايد،
دور انداخته شده ايد
اگر گمان مي كنيد بايد اوج بگيريد،
اوج مي گيريد
قبل از آن كه جايزه را ببريد،
بايد به خود اعتماد كنيد
مبارزات زندگي
هميشه هم به نفع آن كه قوي تر است
و يا سريع تر،
به پايان نمي رسند،
اما همه مبارزات
به نفع كسي تمام مي شود
كه ايمان دارد پيروز خواهد شد.
معجزه ذهن
آیا تا کنون از خود پرسیده اید که بین افراد ثروتمند و فقیر یا افسرده و شاد و در کل بین انسان های موفق و ناکام چه تفاوتی وجود دارد ؟
چرا اکثر مردم در بیماری , فقر و گمنامی زندگی می کنند و بعضی ها , قله های پیروزی و موفقیت را یکی پس از دیگری فتح می کنند ؟
اکثر مردم افراد موفق را خیلی خوش شانس تصور می کنند و نمی دانند که موفقیت و خوشبختی نیز مانند هرکاری در این جهان , اصولی دارد و دلیل پیروزی انسان های موفق , فقط آشنایی با این اصول و کاربرد دقیق آنهاست .
به قول مارک تواین : «موفقیت یک علم است , اگر اصولش را بدانی , نتیجه اش را به دست می آوری .»
اکثر مردم باور ندارند که می توانند موفق باشند و حتی آمادگی دریافت اصول ساده موفقیت را ندارند .
دانشمندان معتقدند که یک انسان در حالت عادی فقط از 10% نیروها و استعدادهای خود استفاده می کند . وقتی که شما , بابخش عظیم قدرت خود آشنا شوید و آن را به کار بگیرید به گروه انسان های بزرگ خواهید پیوست .
از کودکی به غلط به ما آموخته اند که برای رسیدن به آرزوهایمان فقط باید تلاش و تقلا کنیم . قدرت اراده و تلاش جسمی در بالاترین حد خود فقط بخش اندکی از نیروهای شما را به کار می گیرد .
تلاش جسمی بیش از حد به تنهایی , نه تنها شما را به آرزوهایتان نمی رساند , بلکه باعث از بین رفتن انرژی و ایجاد بیماریهای روحی و جسمی نیز می گردد . برای رسیدن سریع و آسان به آرزوها , باید از قدرت عظیم ذهن کمک گرفت .
قسمت ها ی مختلف ذهن
1- ضمیر خود آگاه
این بخش فقط در هنگام بیداری فعال است و اعمال ارادی انسان را کنترل می کند و وظایفی چون تفکر , تجزیه و تحلیل , استدلال و تصمیم گیری را برعهده دارد .
2- ضمیر ناخودآگاه (شعور باطن)
این بخش عظیم ذهنی , همیشه (حتی در خواب) فعال است و تمام اعمال غیرارادی انسان را کنترل می کند , سیستم عصبی خودکار سمپاتیک و پاراسمپاتیک نیز زیر مجموعه ضمیر
ناخودآگاه است .
اکثر انسان ها اتفاقات بد و شکستهایشان را ناشی از بدشانسی یا تقدیر می دانند و حتی به اشتباه گمان می کنند که خداوند آنها را دوست ندارد .
جالب است که بدانید مسئولیت بوجود آمدن بخش عظیمی از وقایع زندگی برعهده ضمیر ناخودآگاه است .
انسان های متوسط ضمیر ناخودآگاه را نمی شناسد و زمانی که با آن آشنا شوند و آن را به کار گیرند , دیگر متوسط نخواهند بود . تمام افراد بزرگ و موفق مانند دانشمندان , مخترعان
ثروتمندان , شعرا , ورزشکاران نامی و … بگونه ای از ضمیر ناخودآگاه خود کمک گرفته اند .
این نیرو در تمام انسانها وجود دارد و نیازی به خلق آن نیست فقط کافیست نحوه به کارگیری آن را فرابگیرید .
ضمیرناخودآگاه مانند یک دوربین فیلم برداری همیشه روشن است و تمام وقایع پیرامون انسان و هیجانات , احساسات و تجارب ناشی از آنها را حدود 5/4 ماه پیش از تولد (زمان دمیده شدن روح در بدن) تا امروز در خود ثبت کرده است .
از همان زمان الگوهای رفتاری انسان شروع به شکل گیری می کند . بنابراین بسیاری از خصوصیات , تصمیمات و اعمال امروز ما دستاورد تجربیات اولین سال های زندگی است .
حتی شکست های زندگی ما به دلیل وجود باورها و مسائل منفی در ناخودآگاه است .
ضمیر ناخودآگاه مسبب تمام عادات مثبت و منفی انسان است . هرکاری مدتی تکرار شود ,
درناخودآگاه ضبط شده وعادت رفتاری می شود .
کلود بریستول می گوید : «همانقدر که خودآگاه منبع اندیشه است , ناخودآگاه منبع قدرت است .»
ضمیر ناخودآگاه فقط برنامه هایی را اجرا می کند که به آن داده شده است , حتی اگر به ضرر شما باشد و اگر خودتان آن را برنامه ریزی نکنید,توسط دیگران و شرایط محیط برنامه ریزی خواهد شد و بدون اینکه به خوب یا بد بودن آن توجهی کند , دقیقا آنها را به مرحله اجرا در خواهد آورد .
پس آیا اگر کسی در گذشته خود شاهد اتفاقات بد و تجارب منفی بوده و این مسائل در ناخودآگاهش ضبط شده باشد و باعث ایجاد عادتها و باورهای منفی در او شده باشد , آیا باید تا آخر عمر محکوم به پذیرش این سرنوشت باشد؟
جواب منفی است و شما می توانید تکنیک های نفوذ به ناخودآگاه را بیاموزید و عادات و باورهای مثبت را جایگزین باورها و عادات غلط و منفی کنید .
آنروی تفکر
اندیشیدن به جنبههای مثبت زندگی، کمتر فکر کردن درباره مسائل منفی، از هر لحظه خود لذت بردن و... از جمله راههای درمان تفکر منفی است. تفکر منفی بیماری مهلکی است که ذهن، احساسات و جسم انسان را مبتلا میسازد اما در مقایسه با بیماریهای لاعلاج یا مهلک، درمان پذیر است. آیا تاکنون برایتان پیش آمده که با صدای کشیده شدن ناخن بر روی تخته تا چند لحظه احساس ناراحتی کنید. افکار منفی نیز مانند همان صدای ناخن بر روی تخته است. افکار روی احساسات ما تاثیر میگذارند. نسبت به چیزی که آن را دوست دارید یا از آن متنفرید چه احساسی دارید؟
مجبور نیستید که آگاهانه احساسات خود را تغییر دهید. کافی است افکارتان را تغییر دهید تا احساساتتان به سرعت از آن تبعیت کند. به درستی که افکار روی ذهن، جسم و احساساتمان تاثیر میگذارد. افکار مثبت خوشی و خوشبختی را برای ما به ارمغان میآورد و افکار منفی برایمان از خود احساس بیارزشی و شوربختی به جای میگذارد.
این نوشتار در پی برون رفت از افکار منفی و راههای رسیدن به زندگی مثبت است . برای بسیاری از اشخاص تفکر منفی یک عادت است؛ عادتی ناپسند که به مرور به اعتیاد میانجامد این هم مانند پرخوری یا مصرف موادمخدر، نوعی بیماری است. بسیاری از مردم از این بیماری رنج میبرند. زیرا تفکر منفی برای جسم، ذهن و احساسات اعتیادآور است.
موقعیت کنونی ما ناشی از عمری اندیشیدن منفی یا مثبت است.
اگر یکی از آنها به شما نرسد، دیگران در صف، انتظار میکشند. بدن به هجوم موادشیمیایی که در اثر واکنش جنگ و گریز به جریان خون وارد میشود، اعتیاد پیدا میکند گاه ارتعاش و تحریک ناشی از تفکر منفی بسیار زیاد و پرمقدار است.ذهن به درست بودن و انجام دادن کارها معتاد میشود و بسیاری از اشخاص دوست دارند که بدانند در جواب به این سؤال که از میان خشنودی و کار درست کدام را باید انتخاب کنند؟ مدتها فکر میکنند و جواب به این سؤال برایشان آسان نیست. احساسات انسان، تحت تاثیر افکار منفی به آن معتاد میشود. ممکن است احساسات خوشایندی نباشد. با این حال از ملامت و دلتنگی هنوز فاصله دارد. در معرض تحریک بر شدت تقاضای احساس اضافه میشود و دیری نمیپاید که حتی بیش از اندازه هم کفاف نمیدهد.
قدرت خلاقه فکر
افکار، قدرت زیادی دارند. ساختهها و پرداختههای انسان، با شکوه یا وحشتناک، درد آن روی تفکر و با اندیشیدن شروع میشوند. بدون اندیشه، بدون فکر و تفکر اتفاق نمیافتد. اگر میخواهید از کیفیت اندیشههای خود باخبر شوید به زندگی خود رجوع کنید و ببینید که در چه موقعیتی هستید. نتیجه را ببینید؛ اگر از بخشی از زندگی خود راضی هستید، تفکری که در آن بخشی از زندگی به کار بردهاید مثبت بوده است، اگر از بخشهایی از زندگی خود ناراضی هستید در این صورت احتمالش است که اندیشه شما در آن بخش منفی بوده باشد. افکار مثبت، نتایج مثبت تولید میکند مانند؛عشق، توجه، محبت، سلامتی، ثروت، خوشبختی، موفقیت، تنعم و غنا. افکار منفی نیز نتایج منفی بر جای میگذارند مانند؛ بیتوجهی، بیتفاوتی، ناراحتی، فقر و فلاکت، ترس، فقدان و بیزاری. درباره اینکه چگونه اندیشههای منفی به بیماریهای خطرناک منجر میشوند، نمونههای زیادی وجود دارد. همه ما در زندگی فهرستی از ناکامی و مصیبت داریم که تحت تاثیر آن به این نتیجه میرسیم که زندگی دیگر ارزش زیستن ندارد. بعضیها در معرض یک یا دو مصیبت و تراژدی در زندگی به این نتیجه میرسند که زندگیشان را فایدهای نیست.
جمعی دیگر، در برخورد با مسائل و مشکلات روزانه اینگونه واکنش نشان میدهند که« چه فایدهای دارد؟»، «چرا این قدر زحمت بکشم؟»، «چه کسی اهمیت میدهد» انباشته شدن طرز تلقیهایی از این قبیل به مرور و طی سالها به این باور منتهی میشود که زندگی زحمت بیفایده است. با توجه به خلاقیت اندیشهها، نگرانی ما درباره یک بیماری به خصوص میتواند آن بیماری را در ما ایجاد کند. از قدیم ضربالمثلی هست که میگوید: «از هرچه بترسی به سرت میآید.» دانشجویان پزشکی و روانشناسی اغلب نشانههای بیماری بیمارانشان را در خود احساس میکنند و در مواقعی عیناً به بیماری آنها مبتلا میشوند.
ببین هرچه گفتم درست بود!
آیا وقتی اندیشه منفی به بیماری مهلک فرصت ورود به بدن را میدهد دیگر نمیتوان فکری به حال آن کرد؟ آیا میتوان مانعی بر سر راه پیشرفت بیماری قرار داد؟ کارشناسان روانشناسی معتقدند میتوان پیشرفت بیماری را سد کرد. اما آنها بر این باورند که میتوان اقداماتی صورت داد. چرا از قدرت ذهن برای ایجاد یک واقعیت منفی استفاده میکنیم؟ اگر ذهن ما بتواند سلامتی، تنعم و شادی و یا به همان سادگی بیماری، فقر و نومیدی بیافریند، چرا در همه لحظات زندگی سلامتی، تنعم و شادی را برنمیگزینیم؟«اخطار منفی» را از «تفکر منفی» جدا کنید
ما در دنیایی زندگی میکنیم که باید در اغلب اوقات با نشانههای منفی روبهرو شویم. توجه به این نشانهها اندیشه منفی نیست، دست به کار شدن و اقدام اصلاحی انجام دادن رفتار مثبت است، اما نگران و ناراحت شدن اندیشه منفی است. در نهایت ما با اندیشه و تدبیر خود سلامتی جسم و روح خود را میتوانیم دستکاری کنیم. بنابراین انسانها پیوسته تحت تأثیرذهنپردازی قرار دارند که برخی مطالب را مثبت و برخی دیگر را منفی استنباط میکنند. راه بهتر زیستن، رفتار کردن در رعایت اعتدال است.
راهی برای فرار
و پایان سخن اینکه، اخیرا مؤسسه بینالمللی بیماریهای روانی، بروز افکار منفی در شخص را شروعی برای بیماری افسردگی دانست. کارشناسان این مؤسسه برای جلوگیری از تخریب ناشی از هجوم افکار منفی به ذهن، روزانه ?? دقیقه پیادهروی را توصیه میکنند زیرا پیادهروی یا حتی انجام کارهای روزمره منزل و مطالعه،یک ماده بیوشیمیایی در بدن به نام آندرومین تولید میکنند که مانع بروز افکار منفی و درنتیجه بیماریهای مختلف روانی میشود.